یکشنبه , نوامبر 24 2024

نام های ایرانی با حرف ت

نامهای ایرانی با حرف(ت) :

تابا[Taba] :روشن، درخشان.

تابال[Tabal]:از فرماندهان دوره ی کوروش هخامنشی.

تابان[Taban] :تابنده، نورانی. {در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد /وقت است که همچو مه تابان به در آیی} (حافظ).

تابان روی[Tabanruy] :کسی که سیمایی گشاده و چهره ای روشن دارد.

تابش[Tabesh] :روشنی، فروغ، درخشش. {لعلی ازکان برنیامد سالهاست/تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد} (حافظ).

تابان مهر[Tabanmehr] : درخشش آفتاب، خورشید تابان، افشاننده ی مهر و محبت.

تابناک[Tabnak] :تابنده، روشن، درخشان.

تابیتاTabita :آهو.

تاپیکTapik :تابان، نورانی.

تاتینا[Tatina] :پرنده ای شکاری.

تاج دین یا تاج الدین [Tajdin] یا[Tajoddin] :سروری دین ، شکوه دین.

تاج زمان [‌Tajzaman] :شکوه زمان، افتخار زمان.

تاج ملوک یا تاج الملوک[Tajmoluk] یا [Tajolmoluk] : تاج شاهان، گیاهی زینتی که هم خانواده ی آلاله است.

تاج بانو[Tajbanu] :همسر شاه، شاهزاده خانم.

تاج بخش[Tajbaxsh] :عطا کننده ی تاج شاهنشاهی، از القاب رستم دستان.

تاجور[Tajvar] :ایرج، کنایه از ایرج پدر منوچهر است. {فزون بایدم نزد ایشان هنر/جهانجوی باید سر تاجور} (شاهنامه ی فردوسی).

تارا [Tara] :ستاره.

تارادیس[Taradis] :مانند ستاره، کسی که همچون ستاره درخشنده است.

تاربیتاTarbita :زیاد شدن.

تارخTarox :لقب آزر پدر ابراهیم خلیل.

تارمیتاTarmita:ریشه، پایه ، بنیان، شالوده.

تامیلاTamila :بخشنده، عطا کننده.

تامیماtamima :منزه، پاک، طاهر.

تانیا[Taniya])(ارمنی) :دوستی، عشق.

تایمازTaymaz :کسی که هرگز اشتباه نمیکند.

تاتیاناTatiyana :یگانه عشق، دلبر منفرد.

تاژ[Tazh] :نرم، نازک، برادر هوشنگ از شاهان پیشدادی.

تاژان Tazhan :جوانه ی درخت.

تبسمTabassom :شکرخند. {تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم /تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم} (حافظ).

تتیTeti :شکوفه.

ترابTorab :خاک، زمین. {ز کوی یار بیار ای نسیم صبح غباری/که بوی خون دل ریش از آن تراب شنیدم} (حافظ).

ترانه[Tarane] :جوان خوش صورت، سرود، دوبیتی، آواز، نغمه. {چو لطف باده کند جلوه در رخ ساقی/ز عاشقان به سرود و ترانه یاد آرید} (حافظ).

ترکانTorkan :از القاب ویژه ی زنان اشرف در دوره ی ایلخانان.

ترلان‌Tarlan :نام پرنده ای از نسل باز شکاری.

ترموزا[Termuza] :مادر فرهاد پنجم، شاهنشاه اشکانی که با پسرش بر تخت نشست.

ترمه[Terme] :نوعی پارچه با نقش های بته جقه یا اسلیمی.

ترنج[Toranj] :نقش وسط قالی، میوه ای که با فراهم کردن پوست آن مربا درست می کنند و به دلیل شکل و شمایل درون آن ترنج نام گرفته است. {سکندر بیامد ترنجی به دست /ز ایوان سالار چین نیم مست} (شاهنامه فردوسی).

ترنگ[Torang] :نوایی که از ساز تار در حال نواختن بر می‌خیزد، قرقاول. {ز زخم تبرزین واز بس ترنگ/همی موج خون خاست از دشت جنگ} (شاهنامه فردوسی).

ترنم[Tarnnom] :نغمه، آواز خوش، آوازه خوانی.

ترنیان[Tarniyan] :سبدی که از شاخه های بید بافته می‌شود.

تسنیمTasnim :نام چشمه ای در بهشت.

تقیTaqi :پرهیزگار، پارسا میرزا تقی خان امیر کبیر.

تکین[Takin] :نام پهلوانی در ایران باستان، و نیز در زبان آذری به معنی دلاور و پهلوان است.

تکشTakesh :نام یکی از شاهان سلسله ی خوازمشاهیان.

تلکا[Teleka] :گلابی وحشی جنگلی.

تلنازTalnaz :موی زیبا و جذاب.

تلیمان[Taliman] :قهرمان و دلاور ایرانی و از افراد لشکر فریدون شاهنشاه پیشدادی. {به سغد اندرون بو یک هفته پیش /تلیمان و خوزان همی رفت پیش} (شاهنامه فردوسی).

تمنا[Tamanna])(عربی) :آرزو کردن، خواهش کردن، مراد،. {بر تو گر جلوه کند شاهد ما ای زاهد /از خدا جز می و معشوق تمنا نکنی} ( حافظ).

تمیشه[Tamishe] :بوته ی تمشک که شبیه شاتوت است وکنار جویبارها می‌روید. {چو آمد به نزدیک تمیشه باز/نیا را به دیدار او بد نیاز} (شاهنامه فردوسی) .

تناز[Tanaz]:مادر لهراسب شاه کیانی و دختر آرش.

تندر[Tondar] :بانگ رعد. {چو تندر خروشان شده هر دو آن/شه جاودان رستم پهلوان} (شاهنامه فردوسی).

تندیس [Tandis] :مجسمه، پیکره.

توانا[Tavana] :زورمند، با اراده، قادر. {نخست آفرین کرد بر کردگار /توانا و دارنده ی روزگار} (شاهنامه فردوسی).

توتک[Tutak] :زورق.

توتیا[Tutiya] :گردی که از آن به عنوان سرمه استفاده می شود. {خاکت در استخوان رود ای نفس شوخ چشم /مانند سرمه دان که در توتیا رود} (سعدی).

توحید Tohid : یکتا پرستی ، اعتقاد به یگانگی پروردگار. {موحد چه در پای ریزی زرش/چه شمشیر هندی نهی بر سرش /امید و هراسش نباشد ز کس /بر این است بنیاد توحید و بس} (سعدی).

توران[‌‌Turan] :عنوان باستانی سرزمین های ماوراءالنهر که امروزه آسیای صغیر گفته می شود. فریدون شاه آن سرزمین را به پسرش تور داد و از آن پس به توران شهرع گشت. {نگهدار ایران و توران تویی/به هر جای پشت دلیران تویی} (شاهنامه فردوسی).

توران بانو[Turanbanu] :زنی از تبار تورانیان،.

توراندخت[Turandoxt] : دختر تورانی.

تورج Turaj :نام دیگر تور، پسر فریدون شاهنشاه پیشدادی.

تورگ[Turag] :نام نوه ی جمشید شاه، نام پسر شیدسب شاهنشاه پیشدادی.

توس[Tus] :توس نوذر از سرداران بزرگ کیکاوس، شهری در خراسان.

توسلTavassol :دست به دامن شدن، نزدیکی جستن، متوسل شدن.

توفان[Tufan] :بادی شدید که با رگبار باران همراه است.

توفیقTofiq :کامیابی، پیروزی، رستگاری.

توکا[Toka] :پرنده ای از جنس گنجشکان که نر آن پرهای سیاه و ماده ی آن پر قهوه ای دارد.

تهماسب[Tahmasb] :قوی، پدر زو از شاهان پیشدادی ایران زمین، شاه تهماسب صفوی از پادشاهان سلسله ی صفویه،. {ندیدند جز پور تهماسب زو/که زور کیان داشت فرهنگ گو} (شاهنامه فردوسی).

تهمتن[Tahamtan] :. مرد بینظیر، مرد تنومند، القاب بهمن پسر گشتاسپ. {تهمتن بپوشید ببر بیان/نشست از بر اژدهای دمان} (شاهنامه فردوسی).

تهمورث[Tahmures] :نیرومند، پهلوان زمین، نام پدر جمشید از شاهان پیشدادی. {نگه کن به جمشید شاه بلند/همان نیز تهمورث دیوبند} (شاهنامه فردوسی).

تهمین[‌Tahmin]:نیرومند، پهلوان.

تهمینه[Tahmine] :دختر شاه سمنگان، همسر رستک و مادر سهراب. {چو تهمینه از کار رستم شنید/جز او در جهان جفت خود کس ندید} (شاهنامه فردوسی).

تیامTiyam: چشمانم.

تی تیTiti :تتی، شکوفه.

تی تی گل‌ Titigol :گل شکوفه.

تی تی نار Titinar :شکوفه ی انار.

تیراژه [Tirazhe] :رنگین کمان، قوس قزح.

تیران[Tiran] :سهم، پیکان، تهران، نام چند شاه اشکانی.

تیرداد[Tirdad] :بخشنده ی تیر، فرشته ی نگهبان باران.

تیرگان[Tirgan] :ماه تیر، جشنی که ایرانیان در روز سیزدهم تیر ماه برپا میکنند.

تیروژTirozh :پرتو خورشید.

تیساTisa :بی آلایش، ناب.

تیساگلTisagol :گل ناب و زیبا.

تیماTima :صحرا، بیابان.

تیمورTeymur :از سرداران ایلخانی، موسس سلسله ی تیموریان.

تینا‌Tina :خاک خیسیده، گِل.

تینارTinar :تنها.

تیناب[Tinab] :رویا.

تینوTinu :تشنه.

تینوشTinush :نوش جان، بر طبق شاهنامه پس قیدافه ملکه ی اندلس وداماد فور هندی در دوران اسکندر است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *