نامهای ایرانی با حرف(ت) :
تابا[Taba] :روشن، درخشان.
تابال[Tabal]:از فرماندهان دوره ی کوروش هخامنشی.
تابان[Taban] :تابنده، نورانی. {در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد /وقت است که همچو مه تابان به در آیی} (حافظ).
تابان روی[Tabanruy] :کسی که سیمایی گشاده و چهره ای روشن دارد.
تابش[Tabesh] :روشنی، فروغ، درخشش. {لعلی ازکان برنیامد سالهاست/تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد} (حافظ).
تابان مهر[Tabanmehr] : درخشش آفتاب، خورشید تابان، افشاننده ی مهر و محبت.
تابناک[Tabnak] :تابنده، روشن، درخشان.
تابیتاTabita :آهو.
تاپیکTapik :تابان، نورانی.
تاتینا[Tatina] :پرنده ای شکاری.
تاج دین یا تاج الدین [Tajdin] یا[Tajoddin] :سروری دین ، شکوه دین.
تاج زمان [Tajzaman] :شکوه زمان، افتخار زمان.
تاج ملوک یا تاج الملوک[Tajmoluk] یا [Tajolmoluk] : تاج شاهان، گیاهی زینتی که هم خانواده ی آلاله است.
تاج بانو[Tajbanu] :همسر شاه، شاهزاده خانم.
تاج بخش[Tajbaxsh] :عطا کننده ی تاج شاهنشاهی، از القاب رستم دستان.
تاجور[Tajvar] :ایرج، کنایه از ایرج پدر منوچهر است. {فزون بایدم نزد ایشان هنر/جهانجوی باید سر تاجور} (شاهنامه ی فردوسی).
تارا [Tara] :ستاره.
تارادیس[Taradis] :مانند ستاره، کسی که همچون ستاره درخشنده است.
تاربیتاTarbita :زیاد شدن.
تارخTarox :لقب آزر پدر ابراهیم خلیل.
تارمیتاTarmita:ریشه، پایه ، بنیان، شالوده.
تامیلاTamila :بخشنده، عطا کننده.
تامیماtamima :منزه، پاک، طاهر.
تانیا[Taniya])(ارمنی) :دوستی، عشق.
تایمازTaymaz :کسی که هرگز اشتباه نمیکند.
تاتیاناTatiyana :یگانه عشق، دلبر منفرد.
تاژ[Tazh] :نرم، نازک، برادر هوشنگ از شاهان پیشدادی.
تاژان Tazhan :جوانه ی درخت.
تبسمTabassom :شکرخند. {تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم /تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم} (حافظ).
تتیTeti :شکوفه.
ترابTorab :خاک، زمین. {ز کوی یار بیار ای نسیم صبح غباری/که بوی خون دل ریش از آن تراب شنیدم} (حافظ).
ترانه[Tarane] :جوان خوش صورت، سرود، دوبیتی، آواز، نغمه. {چو لطف باده کند جلوه در رخ ساقی/ز عاشقان به سرود و ترانه یاد آرید} (حافظ).
ترکانTorkan :از القاب ویژه ی زنان اشرف در دوره ی ایلخانان.
ترلانTarlan :نام پرنده ای از نسل باز شکاری.
ترموزا[Termuza] :مادر فرهاد پنجم، شاهنشاه اشکانی که با پسرش بر تخت نشست.
ترمه[Terme] :نوعی پارچه با نقش های بته جقه یا اسلیمی.
ترنج[Toranj] :نقش وسط قالی، میوه ای که با فراهم کردن پوست آن مربا درست می کنند و به دلیل شکل و شمایل درون آن ترنج نام گرفته است. {سکندر بیامد ترنجی به دست /ز ایوان سالار چین نیم مست} (شاهنامه فردوسی).
ترنگ[Torang] :نوایی که از ساز تار در حال نواختن بر میخیزد، قرقاول. {ز زخم تبرزین واز بس ترنگ/همی موج خون خاست از دشت جنگ} (شاهنامه فردوسی).
ترنم[Tarnnom] :نغمه، آواز خوش، آوازه خوانی.
ترنیان[Tarniyan] :سبدی که از شاخه های بید بافته میشود.
تسنیمTasnim :نام چشمه ای در بهشت.
تقیTaqi :پرهیزگار، پارسا میرزا تقی خان امیر کبیر.
تکین[Takin] :نام پهلوانی در ایران باستان، و نیز در زبان آذری به معنی دلاور و پهلوان است.
تکشTakesh :نام یکی از شاهان سلسله ی خوازمشاهیان.
تلکا[Teleka] :گلابی وحشی جنگلی.
تلنازTalnaz :موی زیبا و جذاب.
تلیمان[Taliman] :قهرمان و دلاور ایرانی و از افراد لشکر فریدون شاهنشاه پیشدادی. {به سغد اندرون بو یک هفته پیش /تلیمان و خوزان همی رفت پیش} (شاهنامه فردوسی).
تمنا[Tamanna])(عربی) :آرزو کردن، خواهش کردن، مراد،. {بر تو گر جلوه کند شاهد ما ای زاهد /از خدا جز می و معشوق تمنا نکنی} ( حافظ).
تمیشه[Tamishe] :بوته ی تمشک که شبیه شاتوت است وکنار جویبارها میروید. {چو آمد به نزدیک تمیشه باز/نیا را به دیدار او بد نیاز} (شاهنامه فردوسی) .
تناز[Tanaz]:مادر لهراسب شاه کیانی و دختر آرش.
تندر[Tondar] :بانگ رعد. {چو تندر خروشان شده هر دو آن/شه جاودان رستم پهلوان} (شاهنامه فردوسی).
تندیس [Tandis] :مجسمه، پیکره.
توانا[Tavana] :زورمند، با اراده، قادر. {نخست آفرین کرد بر کردگار /توانا و دارنده ی روزگار} (شاهنامه فردوسی).
توتک[Tutak] :زورق.
توتیا[Tutiya] :گردی که از آن به عنوان سرمه استفاده می شود. {خاکت در استخوان رود ای نفس شوخ چشم /مانند سرمه دان که در توتیا رود} (سعدی).
توحید Tohid : یکتا پرستی ، اعتقاد به یگانگی پروردگار. {موحد چه در پای ریزی زرش/چه شمشیر هندی نهی بر سرش /امید و هراسش نباشد ز کس /بر این است بنیاد توحید و بس} (سعدی).
توران[Turan] :عنوان باستانی سرزمین های ماوراءالنهر که امروزه آسیای صغیر گفته می شود. فریدون شاه آن سرزمین را به پسرش تور داد و از آن پس به توران شهرع گشت. {نگهدار ایران و توران تویی/به هر جای پشت دلیران تویی} (شاهنامه فردوسی).
توران بانو[Turanbanu] :زنی از تبار تورانیان،.
توراندخت[Turandoxt] : دختر تورانی.
تورج Turaj :نام دیگر تور، پسر فریدون شاهنشاه پیشدادی.
تورگ[Turag] :نام نوه ی جمشید شاه، نام پسر شیدسب شاهنشاه پیشدادی.
توس[Tus] :توس نوذر از سرداران بزرگ کیکاوس، شهری در خراسان.
توسلTavassol :دست به دامن شدن، نزدیکی جستن، متوسل شدن.
توفان[Tufan] :بادی شدید که با رگبار باران همراه است.
توفیقTofiq :کامیابی، پیروزی، رستگاری.
توکا[Toka] :پرنده ای از جنس گنجشکان که نر آن پرهای سیاه و ماده ی آن پر قهوه ای دارد.
تهماسب[Tahmasb] :قوی، پدر زو از شاهان پیشدادی ایران زمین، شاه تهماسب صفوی از پادشاهان سلسله ی صفویه،. {ندیدند جز پور تهماسب زو/که زور کیان داشت فرهنگ گو} (شاهنامه فردوسی).
تهمتن[Tahamtan] :. مرد بینظیر، مرد تنومند، القاب بهمن پسر گشتاسپ. {تهمتن بپوشید ببر بیان/نشست از بر اژدهای دمان} (شاهنامه فردوسی).
تهمورث[Tahmures] :نیرومند، پهلوان زمین، نام پدر جمشید از شاهان پیشدادی. {نگه کن به جمشید شاه بلند/همان نیز تهمورث دیوبند} (شاهنامه فردوسی).
تهمین[Tahmin]:نیرومند، پهلوان.
تهمینه[Tahmine] :دختر شاه سمنگان، همسر رستک و مادر سهراب. {چو تهمینه از کار رستم شنید/جز او در جهان جفت خود کس ندید} (شاهنامه فردوسی).
تیامTiyam: چشمانم.
تی تیTiti :تتی، شکوفه.
تی تی گل Titigol :گل شکوفه.
تی تی نار Titinar :شکوفه ی انار.
تیراژه [Tirazhe] :رنگین کمان، قوس قزح.
تیران[Tiran] :سهم، پیکان، تهران، نام چند شاه اشکانی.
تیرداد[Tirdad] :بخشنده ی تیر، فرشته ی نگهبان باران.
تیرگان[Tirgan] :ماه تیر، جشنی که ایرانیان در روز سیزدهم تیر ماه برپا میکنند.
تیروژTirozh :پرتو خورشید.
تیساTisa :بی آلایش، ناب.
تیساگلTisagol :گل ناب و زیبا.
تیماTima :صحرا، بیابان.
تیمورTeymur :از سرداران ایلخانی، موسس سلسله ی تیموریان.
تیناTina :خاک خیسیده، گِل.
تینارTinar :تنها.
تیناب[Tinab] :رویا.
تینوTinu :تشنه.
تینوشTinush :نوش جان، بر طبق شاهنامه پس قیدافه ملکه ی اندلس وداماد فور هندی در دوران اسکندر است.