نامهای ایرانی با حرف (ق) :
قادر Qader :توانگر، بی نیاز، مقتدر، زورمند.
قاسم[Qasem] :قسمت کننده، کسی که مقسم نکو اندیشی است.
قاهرQaher : چیره، غالب.
قباد[Qobad] :پسر کاوه و برادر قارن کاوگان، از سرداران فریدون ومنوچهر و نوذر که به دست بارمان تورانی کشته شد.
قدرت[Qodrat] :زور، نیرو، اقتدار.
قدسی[Qodsi] :بهشتی، فرشته.
قدسیه [Qodsiye] :بهشتی.
قدم خیر[Qadamxeyr] :کسی که در هر کاری پر خیر و برکت است.
قدیرQadir :توانه، قدرتمند.
قربان[Qorban] :نزدیک شدن، آنچه در راه خدا صدقه دهند.
قشنگ[Qashang] :زیبا، دلفریب، مناسب.
قمرQamar :ماه.
قمر سیما[Qamarsima] :صورتی چون ماه، زنی که سیمایی چون ماه تابان دارد.
قمرناز[Qamarnaz] :دلبری کردن ماه.
قنبر[Qanbar] :ابوالشعنا مولی ابن معمر که حضرت علی نام قنبر را به او عطا کرد.
قوامQavam : عدل، راستی، پایه، ستون.
قهرمان[Qahreman] :دلاور، شجاع.
قیصر[Qaysar] :لقب پادشاهان در روم باستان.