شنبه , نوامبر 23 2024

نام های ایرانی با حروف م

نامهای ایرانی با حرف (م).

ماجدMajed : بخشنده، جوانمرد، بزرگوار.

ماجدهMajede :زن بزرگوار.

مارال[Maral] :آهو.

مارتیا‌Martiya :نام باستانی کردها.

ماردیکMardik : رزم آور.

مارکاMarka :پیغمبر.

مارلیک[Marlik] :از شهرهای باستانی ایران که امروزه بقایای تپه های آن در قزوین به جای کانده است.

مارلینMarlin :جان پناه، مأمن.

ماری‌[Mari] :همدرد، هلاک شده ،کشته.

ماریاMariya :درخشان، سپید بدن، نام حضرت مریم، نام دختر قیصر روم که همسر خسرو پرویز شد.

ماریان[Maryan] :صورتی دیگر از ماریا.

مارین Marin :گیاهی خوشبو که فقط در کوهستانهای می روید.

ماریه [Mariye] :ماریا، درخشان، از همسران حضرت محمد (ص).

مازیار[Mazyar] :نام سپر قارن حاکم طبرستان که در اوایل سده ی سوم علیه خلیفه قیام کرد.

ماشاءاللّه[Mashaallah] :آنچه خدا خواست.

ماکان[Makan] :سپر امیر کاکی گیلانی است.

مگنولیا[Magnoliya] :نام درخت و گلی است.

مالک[Malek] :دارا، صاحب.

مانا[Mana] :ماندگار، پایدا ر، در کردی خداوند بزرگ است، نام دولتی در زمان مادها.

ماندانا[Mandana] :نام دختر آستیاگ آخرین پادشاه ماد و همسر کمبوجیه و مادر کوروش شاهنشاه هخامنشی.

ماندرا[Mandra] :از نانهای ایران باستان.

ماندنی[Mandani] :پا برجا، ماندگار.

ماندگار[Mandegar] :پایدار.

مانوش[Manush]:نام نیاکان منوچهر شاهنشاه پیشدادی.

مانی[Mani] :نقاش و بنیانگذار مانوی که با پیوند آیین زرتشتی و بودایی و مسیحی دینی نو پدید آورداو از این جهت نقاش بود که برای آموختن اصول آیین خود به مردم بی سواد کتابهایش را با تصویر زیبا می آراسته است. {فروماند مانی ز گفتار اوی /بپژمرد شاداب بازار اوی} (شاهنامه فردوسی).

مانیشکاManishka : بنفشه.

ماه[Mah] :روز دوازدهم از هر ماه و نام ایزد نگاهبان بر این روز، کره ی ماه، هر دوره ی سی روزه.

ماه آذر[Mahazar] :از دلیران انوشیروان شاهنشاه ساسانی که برادزاده ی سلمان فارسی نیز بوده است.

ماه آفرید[Mahafarid] :بوجود آمده چون ماه، زنی زیبا چهر که فرزندی از ایرج پسر فریدون شاهنشاه پیشدادی به دنیا آورد.

ماه افروز[Mahafruz] :نور ماه.

ماه افشان [Mahafshan] :افشاننده ی نور ماه.

ماهان ‌[Mahan] :چون ماه زیبا و دوست‌داشتنی. پسر کی خسرو.

ماه اندام[mahandam] :اندامی زیبا به روشنی ماه.

ماه بانو[Mahbanu] :بانوی ماه.

ماهپاره [Mahpare] :مهپاره، پاره ای از ماه، زیبا رو.

ماه پری[Mahpari] :زیبا و تابان.

ماه پیشانی [Mahpishani] :دارای سرنوشتی روشن و واضح چون نور ماه.

ماه پیکر[Mahpeykar] :مه پیکر، خوش اندام.

ماهتاب‌[Mahtab] :نور ماه،.

ماه پسند[Mahpasand] :مورد پسند ماه.

ماهتابان[Mahtaban] :چون ماه نورانی و تابان.

ماه جبین[Mahjabin] :دارای سرنوشتی روشن چون ماه.

ماه جهان [Mahjahan]:کنایه از زیبایی یگانه در جهان.

ماه چهره [Mahchehre] :صورتی ماه مانند، زیبا صورت

ماهداد[Mahdad] :داده ی ماه، موبد موبدان در دوره ی اردشیر شاهنشاه ساسانی.

ماهدخت[Mahdoxt] :دختر ماه، دختری چون ماه زیبارو.

ماهدیس [Mahdis] :نظیر ماه، به رنگ ماه.

ماهر[Maher] :سخن مقدس و فرخنده، چابک، چالاک.

ماهرخ[Mahrox] : کسی که رخساری زیبا چون ماه دارد.

ماهرخسار[Mahroxsar] :کسی که چهره ای چون ماه دارد، ماه سیما.

ماهرو[Mahru] :زیبا رو.

ماهروی[Mahruy] :ماه چهره، زیباروی، نام دیگر رودابه، {سمن بوی و زیبارخ و ماهروی /چو خورشید دیدار و مشگ بوی} (شاهنامه فردوسی).

ماهریز[Mahriz] :روشنایی ماه.

ماهزاد[Mahzad] :زاده ی ماه، روشن و تابان.

ماه سیما[Mahsima] :ماهرخ، ماهرو. { دل روشن ز هم پاشید آخر چشم صائب را / کتان کی پرده ی آن ماه سیما می تواند شد} (صائب تبریزی).

ماهشاد[Mahshad]:شادی افزون، ماه شادمان.

ماه شکر[Mahshekar] :زنی در کتاب طوطی نامه.

ماهشید[Mahshid] :ماه درخشان، کنتیه از ماه خورشید است.

ماه طلعت[Mahtalat] :روی چون ماه.

ماه فروغ[Mahforuq] :روشنایی ماه، درخشش ماه.

ماهک[Mahak] :ماه کوچک.

ماهکام[Mahkam] :لحظه های خوش، زندگی شیرین.

ماهگل[Mahgol] :گل ماه.

ماه لقا[Mahlaqa] :زنی که سیمایی تابان مثل ماه دراد.

ماه منیر[Mahmonir] :ماه منور، ماه نوردهنده، زنی که چون ماه رو‌‌شن است.

ماهناز[Mahnaz] :کسی که چون ماه دلبری زیبا و عشوه گر است.

ماهنام[Mahnam] :نام با شکوه، نام دلفریب.

ماه نساء[Mahnesa] :زن زیبا.

ماهنوش[Mahnush] :مانند ماه، ماهگون، ماهرو.

ماهور[Mahur] :تابناک، شاخه ای از بیست و چهار شاخه ی موسیقی کهن ایران زمین.

ماهوش[Mahvash] :مانند ماه، کسی که چون ماه می درخشد.

ماهیار[Mahyar] :یار و دوست ماه، موبد و وزیر دارا که با جانوسیار بر کشتن دارا همدستی کرد.

مبارک Mobarak :میمون، مقدس.

مبینMobin : آشکار، واضح، هویدا.

مبینا[Mobina] :به وضوح، زلال، نمایان.

متینMatin :پابرجا، باوقار، استوار، نیرومند.

مجیب[Mojib] :جوابدهنده، پاسخ گو.

مجیدMajid :بزرگوار، گرامی.

مجیر[Mojir] :حمایت کننده، فریاد رس، جان پناه.

محب[Moheb] :دوستدار.

محبوب[Mahbub] :دوستداشتنی، مورد محبت دلدار.

محبوبه [Mahbube] :زن دوستداشتنی، دلبر.

محتشم[Mohtasham] :صاحب جاه و جلال.

محرابMehrab : پرستشگاه، گنبد، پیشگاه انجمن .

محرمMoharram :حرام شده، اولین ماه از سال قمری.

محسن[Mohsen] :نیکوکار، آراینده.

محمد‌Mohammad :ستوده، تحسین شده، پیامبر مسلمانان.

محمودMahmud :ستایش شده.

مختار[Moxtar] :دارای اختیار.

مدیا‌[Mediya] :همسر آخرین پادشاه ماد.

مدینه[Madine] :شهر، از شهرهای مهم عربستات.

مرادMurad :خواسته، مقصود. {مراد ما نصیحت بود و گفتیم /حوالت با خدا کردیم و رفتیم} (سعدی).

مرتضی Morteza :راضی.

مرجانMarjan :جتنوری دریایی که دارای پایه آهکی است و در دریاهای گرم می‌زید و دارای انواع و گونه های بسیار است.

مرضیه [Marziye] :خشنود، پسندیده.

مرمر[Marmar] :همه ی انواع سنگهای آهکی که جلا داده می شوند و صقیل می خورند.

مروارید[Morvarid] :گوخری درخشان و سفید که درون صدف تولید می شود.

مریم [Maryam] :معرب ماریا، نام مادر حضرت عیسی.

مزدا[Mazda] :دانای بزرگ، خدا در آیین زرتشتی.

مزدک[Mazdak] :موبدی که در زمان قباد ساسانی آیینی نو آورد و کیش اشترامی و تساوی ور اموال و حقوق کردم داشت و قباد بدو پیوست اما انوشیروان پسر قباد و موبدان به مخالفت با او در آمدند و انوشیروان او و پیروانش را کشت.

مژده[Mozhde] :نوید شادی، خبر خوشی، بشارت. بعد از این دست کن و دامن سرو و لب جوی/خاصه اکنون که صبا مژده ی فروردین داد} (حافظ).

مژگان[Mozhgan] :چشم پوش، مژه ها.

مستانه[Mastane] :سرخوش، مانند مستان.

مستورMastur :پنهان، پوشیده.

مستوره[Masture] :زن پارسا و پوشیده.

مسرورMasrur :شادمان، شاد، خوشحال.

مسعودMasud :خجسته.

مسلمMoslem : مسلمان.

مسیحMasih:نجات بخش، لقب حضرت عیسی.

مسیحا[Masiha] :همچون حضرت مسیح، زنده کننده.

مشتاق[Moshtaq] :نهایت آرزو، راغب، عاشق.

مشفقMoshfeq :دلسوز، مهربان.

مصباحMesbah :چراغ.

مصطفیMostafa :برگزیده.

مصلحMosleh : نیکجو، آشتی دهنده.

مصیّب [ Mosayyeb] :درستکار، راستگو.

مطهرMotahhar :پاک.

مظفرMozaffar :پیروز، کامیاب، کامروا.

مظهرMazhar :تجلی گاه، جای ظهور. {روی مقصود که شاهان به دعا می طلبند/مظهرش آینه ی طلعت درویشان است} (حافظ).

معراج [Meraj] :به اوج رفتن، عروج.

معرفت [Marefat] :آگاهی، شعور، دانایی.

معروف[Maruf] :مشهور، نامدار، نامور.

معصومه [Masume] :بی گناه.

معینMoin :یاری کننده، مددکار.

مفتون[Maftun] :عاشق، شیفته، واله.

مقتدرMoqtader :دارای قدرت، نیرومند، توانا.

مقداد[Meqdad] :از یاران پیامبر.

مقدسMoqaddas : منزه، پارسا.

مقدّم Moqaddam :پیش افتاده.

مکرم[Mokarram] :اکرام کننده، احترام کننده، احسان کننده.

مکینا[Makina] گل بنفشه.

ملاحتMalahat :خوبرو بودن، نمکین بودن. {به چند سال نشاید گرفت ملکی را/که خسروان ملاحت به یک نظر گیرند} (سعدی).

ملک Malak :فرشته، سروش.

ملک ناز[Malaknaz]:پادشاهی که دل می رباید.

ملکه Malake :شهبانو، همسر شاه، بانویی که ظاهر و باطنش یکی است.

ملوک[Moluk] :فرمانروایان، پادشاهان.

ملیح[Malih] :بانمک، گندم گون، خوب روی.

ملیحهMalihe :زن زیبا، ملیح، با طراوت.

ملیناMelina :عسل، گلی زیبا با گلبرگهای نسبتا باریک.

ملیندا[Melinda] :سپاسگزار.

موناMona : آرزو.

منصورMansur :یاری شده.

منصوره Mansure : مؤنث منصور

منظر[Manzar] :دور نما، محل نظر.

منعمMonaem :نیکوکار، نعمت دهنده.

منوچهر[Manuchehr] :نژاد، پادشاه ایرانی در دوره ی پیشدادی،نوه ی دختری ایرج و نبیره ی فریدون که پس از فریدون به شاهی رسید.

منیرMonir :روشنی بخش، نوردهنده. {نه خود اندر زمین نظیر تو نیست /مه قمر چون رخ منیر تو نیست} (سعدی).

منیرهMonire : مؤنث منیر.

منیژه [Manizhe] :دختر افراسیاب که بیژن عاشق او شد.

موژانMuzhan :غنچه ی نرگس، اشک.

موسیMusa :نجات یافته، یپامبر بنی اسرائیل.

مؤمن Momen :ایمان آورنده، یپرو، پرهیزگار.

مونس[Munes] :همدم، ندیم، یار، انیس. {ای درد تو ام درمان در بستر ناکامی /وی یاد تو ام مونس دروشه ی تنهایی} (حافظ).

مولود[Molud] :متولد شده، زاده شده، به دنیا آمده.

مهپاره [Mahpare] :پاره ای از ماه، زیبارو.

مه پیکر[Mahpeykar] :زیبا اندام، خوش اندام.

مهتاب[Mahtab] :ماهتاب، نور ماه.

مهتابان [Mahtaban] :ماهتابان، چون ماه نورانی و تابان.

مهتاج[Mahtaj] :تاج ماه، ماه بزرگ.

مهجبین[Mahjabin] :ماه جبین، دارای سرنوشتی روشن چون ماه.

مهداد[Mahdad] :ماهداد، داده ی ماه.

مهدخت[Mahdoxt] :ماهدخت، دختر ماه.

مهدیس[Mahdis] :ماهدیس، نظیر ماه.

مهدی[Mehdi] :نام آخرین امام شیعیان.

مهر[Mehr] :مهر ماه، ماه اول پاییز، مهربانی، محبت، عشق و دوستی، خورشید.

مهر آذر[Mehrazar] :از موبدان پارس و اهالی استخر در دوره ی انوشیروان بود.

مهر آساMehrasa :مانند خورشید، چون آفتاب درخشان.

مهر آفرین [Mehrafarin] :آفریننده ی خورشید آفریننده ی محبت.

مهر آمیز[Mehramiz] :آمیخه با محبت، روشن.

مهر آور[Mehravar] :با محبت.

مهراب [Mahrab] :شاه کابل که جد رستم و همسر سیندخت و پدر رودابه است.

مهرابه [Mehrabe] :پرستشگاه خورشید در عهد باستان، جایگاه پرستش میترا.

مهر افزا[Mehrafza] :فروزاننده ی محبت و عشق، کسی که چون آفتاب شفقت می افزاید.

مهر افزون[Mehrafzun] :خورشید تابان باد، درخشندگی آفتاب افزون باد، محبت افزون باد.

مهران[Mehran] :دارنده ی مهر و محبت، دوستی، یکی از هفت حاندان عصر ساسانی. {چنین گفت هرمز که مهران یپر /بزرگست و گوینده و یادگیر} (شاهنامه فردوسی).

مهر انگیز[Mehrangiz] :محبت آفرین، انگیزاننده ی عشق و دلبری.

مهراوه[Mehrave] :فروغ خورشید، از نامهای ایران باستان.

مهربانMehraban :نگهدارنده ی دوستی، مهرورز، نام دلباخته ی مهر در داستات ول و نوروز.

مهربانو[Mehrbanu]:بانوی با محبت، باندی نیکی، بانوی آفتاب.

مهرپرور[Mehrparvar] :پرورش دهنده ی دوستی و محبت.

مهرخ[Mahrux] :ماهرخ، صورتی تابان چون ماه.

مهرخسار [Mahruxsar] :ماهرخسار، صورتی به زیبایی ماه، زیبارو.

مهرداد[Mehrdad] :زاده ی خورشید،پسر خسرو پرویز.

مهرشاد[Mehrshad] :روشنایی شادی آور، شادمهر.

مهرشک[Mehrashk] :از شاهزادگان ساسانی.

مهرشید[Mehrshid]:کسی که محبتی چون نور خورشید دارد.

مهرک[Mehrak] :پرستار، خورشید کوچک، از بزرگان جهرم که از غفلت اردشسر بابکان سود جست و گنج اورا به تاراج برد و سپس به دست اردشیر کشته شد.

مهرکیش[Mehrkish] :دارنده ی کیش و آیین مهر پرستی.

مهرگان[Mehregan] :بزرگترین جشن ایرانیان باستان که به جشن میترا خداوند روشنایی شهره بود و در روز شانزدهم مهر ماه هر سال خورشیدی به پا می شده است.

مهرناز[Mehrnaz] :خورشید ناز، روشنایی که دلبرانه دل می رباید.

مهرنگ[‌Mahrang] :به رنگ ماه.

مهرنگار[Mehrnegar] :سیمای پر محبت، معشوق تابان، همسر یزدگرد سوم شاهنشاه ساسانی.

مهرنواز[Mehrnavaz] :خورشید نواز، دوستی نواز.

مهرنوش[Mehrnush] :مهر جاویدان، روشنایی بی پایان، دوستی ماندگار، از پسران اسفندیار که فرامزر پسر رستم او را کشت.

مهرو[ Mahru] :ماهرو، صورتی زیبا چون ماه.

‌مهروی[Mahruy] :ماهروی، چهره ای تابان و روشن چون ماه.

مهروش[Mehrvash] :مانند خورشید، کسی که چون فرشته ی مهر روشن اندیش است.

مهری[Mehri] :فرشته ی روشنایی، مهربان.

مهریار[Mehryar] :یاور و پشتیبان نهر، یاری رسان، از نامهای دوران ساسانی.

مهریز[Mahriz] :ماهریز،روشنایی ماه.

مهزاد[Mahzad] :ماهزاد، زاده ی ماه.

مهسا[Mahsa]:شبیه ماه، خوش رو چون ماه.

مهسان[Mahsan] :مهسا، شبیه ماه.

مهستی[Mahasti] :مهم ترین، بزرگترین، ماه بانو، زن شاعر ایرانی در قرن چهترم بنام مهستی گنجوی.

مه سیما[Mahsima] :ماه سیما، چهره ای مانند ماه روشن و زیبا.

مهشاد[Mahshad] :

مهشید[Mahsid] :ماه درخشان، ماهشید.

مه فروغ[Mahfpruq] :روشنایی ماه، ماه فروغ.

مهکام[Mahkam] :لحظه های خوش زندگی،ماه کام.

مهگل[Mahgol] :گل ماه، ماهگل.

مه لقا[Mahlaqa] :ماهلقا، زنی که سیمایی تابان چون ماه دارد.

مهناMohanna :شادمان، گوارا، خوش آیند، دور از رنج.

مهناز[Mahnaz] :ماه ناز،

مهنام[ Mahnam] :ماهنام،

مهنوش[Mahnush] :ماهنوش، نام دختری در طوطی نامه.

مهوش[Mahvash] :زیبارو، بسیار زیبا، چون ماه.

مهیار[Mahyar] :دوست ماه.

مهین[Mehin] :والا، بزرگتر، عزیزتر.

میترا [Mitra] :فرشته ی مهر و محبت، نگهبان راستی و عهد و پیکان، مظهر روشنایی و فروغ، هفتمین ماه سال خورشیدی و شانزدهمین روز هر ماه.

میثاق Misaq : عهد استوار، پیمان.

میثم[Meysam] :از نامهای کهن عرب.

میخک[Mixak] :گلی زیبا و خوشبو که بیشتر در فصل بهار می روید.

میرانوشMiranush :مهر شیرین.

میرگل[Mirgol] :سلطانی که چون گل است. کنایه از نیک سیرتی شاه.

میکائیل Mikail :از فرشتگان آسمانی.

می گل[Meygol] :شراب گل.

میلاد[Milad] :زمان زادن، زایش، تولد، نان پدرگرگین یکی از پهلوانان ایران زمین.

میعادMiad :وعده گاه، مکان وعده، زمان وعده.

میناMina :آبی آسمانی، گلی با رنگهای سفید و آبی.

میناسMinas : ماه.

مینو ‌Minu : جنت، فردوس، بهشت.

مینوچهر[Minuchehr] :چهره ی آسمانی، سیمای بهشتی، زیبارو.

مینودخت[Minudoxt] :دختر بهشتی.

مینوفر[Minufar] :شکوه و بزرگی آسمان، عظمت بهشت.

مینووش[Minuvash] :دلربا چون بهشت، آسمانی.

میهن[Mihan] :وطن، زادگاه. {ز بهر یکی یار گم بوده را/بر انداختم میهن و دوده را} (شاهنامه فردوسی).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *