نامهای ایرانی با حرف (م).
ماجدMajed : بخشنده، جوانمرد، بزرگوار.
ماجدهMajede :زن بزرگوار.
مارال[Maral] :آهو.
مارتیاMartiya :نام باستانی کردها.
ماردیکMardik : رزم آور.
مارکاMarka :پیغمبر.
مارلیک[Marlik] :از شهرهای باستانی ایران که امروزه بقایای تپه های آن در قزوین به جای کانده است.
مارلینMarlin :جان پناه، مأمن.
ماری[Mari] :همدرد، هلاک شده ،کشته.
ماریاMariya :درخشان، سپید بدن، نام حضرت مریم، نام دختر قیصر روم که همسر خسرو پرویز شد.
ماریان[Maryan] :صورتی دیگر از ماریا.
مارین Marin :گیاهی خوشبو که فقط در کوهستانهای می روید.
ماریه [Mariye] :ماریا، درخشان، از همسران حضرت محمد (ص).
مازیار[Mazyar] :نام سپر قارن حاکم طبرستان که در اوایل سده ی سوم علیه خلیفه قیام کرد.
ماشاءاللّه[Mashaallah] :آنچه خدا خواست.
ماکان[Makan] :سپر امیر کاکی گیلانی است.
مگنولیا[Magnoliya] :نام درخت و گلی است.
مالک[Malek] :دارا، صاحب.
مانا[Mana] :ماندگار، پایدا ر، در کردی خداوند بزرگ است، نام دولتی در زمان مادها.
ماندانا[Mandana] :نام دختر آستیاگ آخرین پادشاه ماد و همسر کمبوجیه و مادر کوروش شاهنشاه هخامنشی.
ماندرا[Mandra] :از نانهای ایران باستان.
ماندنی[Mandani] :پا برجا، ماندگار.
ماندگار[Mandegar] :پایدار.
مانوش[Manush]:نام نیاکان منوچهر شاهنشاه پیشدادی.
مانی[Mani] :نقاش و بنیانگذار مانوی که با پیوند آیین زرتشتی و بودایی و مسیحی دینی نو پدید آورداو از این جهت نقاش بود که برای آموختن اصول آیین خود به مردم بی سواد کتابهایش را با تصویر زیبا می آراسته است. {فروماند مانی ز گفتار اوی /بپژمرد شاداب بازار اوی} (شاهنامه فردوسی).
مانیشکاManishka : بنفشه.
ماه[Mah] :روز دوازدهم از هر ماه و نام ایزد نگاهبان بر این روز، کره ی ماه، هر دوره ی سی روزه.
ماه آذر[Mahazar] :از دلیران انوشیروان شاهنشاه ساسانی که برادزاده ی سلمان فارسی نیز بوده است.
ماه آفرید[Mahafarid] :بوجود آمده چون ماه، زنی زیبا چهر که فرزندی از ایرج پسر فریدون شاهنشاه پیشدادی به دنیا آورد.
ماه افروز[Mahafruz] :نور ماه.
ماه افشان [Mahafshan] :افشاننده ی نور ماه.
ماهان [Mahan] :چون ماه زیبا و دوستداشتنی. پسر کی خسرو.
ماه اندام[mahandam] :اندامی زیبا به روشنی ماه.
ماه بانو[Mahbanu] :بانوی ماه.
ماهپاره [Mahpare] :مهپاره، پاره ای از ماه، زیبا رو.
ماه پری[Mahpari] :زیبا و تابان.
ماه پیشانی [Mahpishani] :دارای سرنوشتی روشن و واضح چون نور ماه.
ماه پیکر[Mahpeykar] :مه پیکر، خوش اندام.
ماهتاب[Mahtab] :نور ماه،.
ماه پسند[Mahpasand] :مورد پسند ماه.
ماهتابان[Mahtaban] :چون ماه نورانی و تابان.
ماه جبین[Mahjabin] :دارای سرنوشتی روشن چون ماه.
ماه جهان [Mahjahan]:کنایه از زیبایی یگانه در جهان.
ماه چهره [Mahchehre] :صورتی ماه مانند، زیبا صورت
ماهداد[Mahdad] :داده ی ماه، موبد موبدان در دوره ی اردشیر شاهنشاه ساسانی.
ماهدخت[Mahdoxt] :دختر ماه، دختری چون ماه زیبارو.
ماهدیس [Mahdis] :نظیر ماه، به رنگ ماه.
ماهر[Maher] :سخن مقدس و فرخنده، چابک، چالاک.
ماهرخ[Mahrox] : کسی که رخساری زیبا چون ماه دارد.
ماهرخسار[Mahroxsar] :کسی که چهره ای چون ماه دارد، ماه سیما.
ماهرو[Mahru] :زیبا رو.
ماهروی[Mahruy] :ماه چهره، زیباروی، نام دیگر رودابه، {سمن بوی و زیبارخ و ماهروی /چو خورشید دیدار و مشگ بوی} (شاهنامه فردوسی).
ماهریز[Mahriz] :روشنایی ماه.
ماهزاد[Mahzad] :زاده ی ماه، روشن و تابان.
ماه سیما[Mahsima] :ماهرخ، ماهرو. { دل روشن ز هم پاشید آخر چشم صائب را / کتان کی پرده ی آن ماه سیما می تواند شد} (صائب تبریزی).
ماهشاد[Mahshad]:شادی افزون، ماه شادمان.
ماه شکر[Mahshekar] :زنی در کتاب طوطی نامه.
ماهشید[Mahshid] :ماه درخشان، کنتیه از ماه خورشید است.
ماه طلعت[Mahtalat] :روی چون ماه.
ماه فروغ[Mahforuq] :روشنایی ماه، درخشش ماه.
ماهک[Mahak] :ماه کوچک.
ماهکام[Mahkam] :لحظه های خوش، زندگی شیرین.
ماهگل[Mahgol] :گل ماه.
ماه لقا[Mahlaqa] :زنی که سیمایی تابان مثل ماه دراد.
ماه منیر[Mahmonir] :ماه منور، ماه نوردهنده، زنی که چون ماه روشن است.
ماهناز[Mahnaz] :کسی که چون ماه دلبری زیبا و عشوه گر است.
ماهنام[Mahnam] :نام با شکوه، نام دلفریب.
ماه نساء[Mahnesa] :زن زیبا.
ماهنوش[Mahnush] :مانند ماه، ماهگون، ماهرو.
ماهور[Mahur] :تابناک، شاخه ای از بیست و چهار شاخه ی موسیقی کهن ایران زمین.
ماهوش[Mahvash] :مانند ماه، کسی که چون ماه می درخشد.
ماهیار[Mahyar] :یار و دوست ماه، موبد و وزیر دارا که با جانوسیار بر کشتن دارا همدستی کرد.
مبارک Mobarak :میمون، مقدس.
مبینMobin : آشکار، واضح، هویدا.
مبینا[Mobina] :به وضوح، زلال، نمایان.
متینMatin :پابرجا، باوقار، استوار، نیرومند.
مجیب[Mojib] :جوابدهنده، پاسخ گو.
مجیدMajid :بزرگوار، گرامی.
مجیر[Mojir] :حمایت کننده، فریاد رس، جان پناه.
محب[Moheb] :دوستدار.
محبوب[Mahbub] :دوستداشتنی، مورد محبت دلدار.
محبوبه [Mahbube] :زن دوستداشتنی، دلبر.
محتشم[Mohtasham] :صاحب جاه و جلال.
محرابMehrab : پرستشگاه، گنبد، پیشگاه انجمن .
محرمMoharram :حرام شده، اولین ماه از سال قمری.
محسن[Mohsen] :نیکوکار، آراینده.
محمدMohammad :ستوده، تحسین شده، پیامبر مسلمانان.
محمودMahmud :ستایش شده.
مختار[Moxtar] :دارای اختیار.
مدیا[Mediya] :همسر آخرین پادشاه ماد.
مدینه[Madine] :شهر، از شهرهای مهم عربستات.
مرادMurad :خواسته، مقصود. {مراد ما نصیحت بود و گفتیم /حوالت با خدا کردیم و رفتیم} (سعدی).
مرتضی Morteza :راضی.
مرجانMarjan :جتنوری دریایی که دارای پایه آهکی است و در دریاهای گرم میزید و دارای انواع و گونه های بسیار است.
مرضیه [Marziye] :خشنود، پسندیده.
مرمر[Marmar] :همه ی انواع سنگهای آهکی که جلا داده می شوند و صقیل می خورند.
مروارید[Morvarid] :گوخری درخشان و سفید که درون صدف تولید می شود.
مریم [Maryam] :معرب ماریا، نام مادر حضرت عیسی.
مزدا[Mazda] :دانای بزرگ، خدا در آیین زرتشتی.
مزدک[Mazdak] :موبدی که در زمان قباد ساسانی آیینی نو آورد و کیش اشترامی و تساوی ور اموال و حقوق کردم داشت و قباد بدو پیوست اما انوشیروان پسر قباد و موبدان به مخالفت با او در آمدند و انوشیروان او و پیروانش را کشت.
مژده[Mozhde] :نوید شادی، خبر خوشی، بشارت. بعد از این دست کن و دامن سرو و لب جوی/خاصه اکنون که صبا مژده ی فروردین داد} (حافظ).
مژگان[Mozhgan] :چشم پوش، مژه ها.
مستانه[Mastane] :سرخوش، مانند مستان.
مستورMastur :پنهان، پوشیده.
مستوره[Masture] :زن پارسا و پوشیده.
مسرورMasrur :شادمان، شاد، خوشحال.
مسعودMasud :خجسته.
مسلمMoslem : مسلمان.
مسیحMasih:نجات بخش، لقب حضرت عیسی.
مسیحا[Masiha] :همچون حضرت مسیح، زنده کننده.
مشتاق[Moshtaq] :نهایت آرزو، راغب، عاشق.
مشفقMoshfeq :دلسوز، مهربان.
مصباحMesbah :چراغ.
مصطفیMostafa :برگزیده.
مصلحMosleh : نیکجو، آشتی دهنده.
مصیّب [ Mosayyeb] :درستکار، راستگو.
مطهرMotahhar :پاک.
مظفرMozaffar :پیروز، کامیاب، کامروا.
مظهرMazhar :تجلی گاه، جای ظهور. {روی مقصود که شاهان به دعا می طلبند/مظهرش آینه ی طلعت درویشان است} (حافظ).
معراج [Meraj] :به اوج رفتن، عروج.
معرفت [Marefat] :آگاهی، شعور، دانایی.
معروف[Maruf] :مشهور، نامدار، نامور.
معصومه [Masume] :بی گناه.
معینMoin :یاری کننده، مددکار.
مفتون[Maftun] :عاشق، شیفته، واله.
مقتدرMoqtader :دارای قدرت، نیرومند، توانا.
مقداد[Meqdad] :از یاران پیامبر.
مقدسMoqaddas : منزه، پارسا.
مقدّم Moqaddam :پیش افتاده.
مکرم[Mokarram] :اکرام کننده، احترام کننده، احسان کننده.
مکینا[Makina] گل بنفشه.
ملاحتMalahat :خوبرو بودن، نمکین بودن. {به چند سال نشاید گرفت ملکی را/که خسروان ملاحت به یک نظر گیرند} (سعدی).
ملک Malak :فرشته، سروش.
ملک ناز[Malaknaz]:پادشاهی که دل می رباید.
ملکه Malake :شهبانو، همسر شاه، بانویی که ظاهر و باطنش یکی است.
ملوک[Moluk] :فرمانروایان، پادشاهان.
ملیح[Malih] :بانمک، گندم گون، خوب روی.
ملیحهMalihe :زن زیبا، ملیح، با طراوت.
ملیناMelina :عسل، گلی زیبا با گلبرگهای نسبتا باریک.
ملیندا[Melinda] :سپاسگزار.
موناMona : آرزو.
منصورMansur :یاری شده.
منصوره Mansure : مؤنث منصور
منظر[Manzar] :دور نما، محل نظر.
منعمMonaem :نیکوکار، نعمت دهنده.
منوچهر[Manuchehr] :نژاد، پادشاه ایرانی در دوره ی پیشدادی،نوه ی دختری ایرج و نبیره ی فریدون که پس از فریدون به شاهی رسید.
منیرMonir :روشنی بخش، نوردهنده. {نه خود اندر زمین نظیر تو نیست /مه قمر چون رخ منیر تو نیست} (سعدی).
منیرهMonire : مؤنث منیر.
منیژه [Manizhe] :دختر افراسیاب که بیژن عاشق او شد.
موژانMuzhan :غنچه ی نرگس، اشک.
موسیMusa :نجات یافته، یپامبر بنی اسرائیل.
مؤمن Momen :ایمان آورنده، یپرو، پرهیزگار.
مونس[Munes] :همدم، ندیم، یار، انیس. {ای درد تو ام درمان در بستر ناکامی /وی یاد تو ام مونس دروشه ی تنهایی} (حافظ).
مولود[Molud] :متولد شده، زاده شده، به دنیا آمده.
مهپاره [Mahpare] :پاره ای از ماه، زیبارو.
مه پیکر[Mahpeykar] :زیبا اندام، خوش اندام.
مهتاب[Mahtab] :ماهتاب، نور ماه.
مهتابان [Mahtaban] :ماهتابان، چون ماه نورانی و تابان.
مهتاج[Mahtaj] :تاج ماه، ماه بزرگ.
مهجبین[Mahjabin] :ماه جبین، دارای سرنوشتی روشن چون ماه.
مهداد[Mahdad] :ماهداد، داده ی ماه.
مهدخت[Mahdoxt] :ماهدخت، دختر ماه.
مهدیس[Mahdis] :ماهدیس، نظیر ماه.
مهدی[Mehdi] :نام آخرین امام شیعیان.
مهر[Mehr] :مهر ماه، ماه اول پاییز، مهربانی، محبت، عشق و دوستی، خورشید.
مهر آذر[Mehrazar] :از موبدان پارس و اهالی استخر در دوره ی انوشیروان بود.
مهر آساMehrasa :مانند خورشید، چون آفتاب درخشان.
مهر آفرین [Mehrafarin] :آفریننده ی خورشید آفریننده ی محبت.
مهر آمیز[Mehramiz] :آمیخه با محبت، روشن.
مهر آور[Mehravar] :با محبت.
مهراب [Mahrab] :شاه کابل که جد رستم و همسر سیندخت و پدر رودابه است.
مهرابه [Mehrabe] :پرستشگاه خورشید در عهد باستان، جایگاه پرستش میترا.
مهر افزا[Mehrafza] :فروزاننده ی محبت و عشق، کسی که چون آفتاب شفقت می افزاید.
مهر افزون[Mehrafzun] :خورشید تابان باد، درخشندگی آفتاب افزون باد، محبت افزون باد.
مهران[Mehran] :دارنده ی مهر و محبت، دوستی، یکی از هفت حاندان عصر ساسانی. {چنین گفت هرمز که مهران یپر /بزرگست و گوینده و یادگیر} (شاهنامه فردوسی).
مهر انگیز[Mehrangiz] :محبت آفرین، انگیزاننده ی عشق و دلبری.
مهراوه[Mehrave] :فروغ خورشید، از نامهای ایران باستان.
مهربانMehraban :نگهدارنده ی دوستی، مهرورز، نام دلباخته ی مهر در داستات ول و نوروز.
مهربانو[Mehrbanu]:بانوی با محبت، باندی نیکی، بانوی آفتاب.
مهرپرور[Mehrparvar] :پرورش دهنده ی دوستی و محبت.
مهرخ[Mahrux] :ماهرخ، صورتی تابان چون ماه.
مهرخسار [Mahruxsar] :ماهرخسار، صورتی به زیبایی ماه، زیبارو.
مهرداد[Mehrdad] :زاده ی خورشید،پسر خسرو پرویز.
مهرشاد[Mehrshad] :روشنایی شادی آور، شادمهر.
مهرشک[Mehrashk] :از شاهزادگان ساسانی.
مهرشید[Mehrshid]:کسی که محبتی چون نور خورشید دارد.
مهرک[Mehrak] :پرستار، خورشید کوچک، از بزرگان جهرم که از غفلت اردشسر بابکان سود جست و گنج اورا به تاراج برد و سپس به دست اردشیر کشته شد.
مهرکیش[Mehrkish] :دارنده ی کیش و آیین مهر پرستی.
مهرگان[Mehregan] :بزرگترین جشن ایرانیان باستان که به جشن میترا خداوند روشنایی شهره بود و در روز شانزدهم مهر ماه هر سال خورشیدی به پا می شده است.
مهرناز[Mehrnaz] :خورشید ناز، روشنایی که دلبرانه دل می رباید.
مهرنگ[Mahrang] :به رنگ ماه.
مهرنگار[Mehrnegar] :سیمای پر محبت، معشوق تابان، همسر یزدگرد سوم شاهنشاه ساسانی.
مهرنواز[Mehrnavaz] :خورشید نواز، دوستی نواز.
مهرنوش[Mehrnush] :مهر جاویدان، روشنایی بی پایان، دوستی ماندگار، از پسران اسفندیار که فرامزر پسر رستم او را کشت.
مهرو[ Mahru] :ماهرو، صورتی زیبا چون ماه.
مهروی[Mahruy] :ماهروی، چهره ای تابان و روشن چون ماه.
مهروش[Mehrvash] :مانند خورشید، کسی که چون فرشته ی مهر روشن اندیش است.
مهری[Mehri] :فرشته ی روشنایی، مهربان.
مهریار[Mehryar] :یاور و پشتیبان نهر، یاری رسان، از نامهای دوران ساسانی.
مهریز[Mahriz] :ماهریز،روشنایی ماه.
مهزاد[Mahzad] :ماهزاد، زاده ی ماه.
مهسا[Mahsa]:شبیه ماه، خوش رو چون ماه.
مهسان[Mahsan] :مهسا، شبیه ماه.
مهستی[Mahasti] :مهم ترین، بزرگترین، ماه بانو، زن شاعر ایرانی در قرن چهترم بنام مهستی گنجوی.
مه سیما[Mahsima] :ماه سیما، چهره ای مانند ماه روشن و زیبا.
مهشاد[Mahshad] :
مهشید[Mahsid] :ماه درخشان، ماهشید.
مه فروغ[Mahfpruq] :روشنایی ماه، ماه فروغ.
مهکام[Mahkam] :لحظه های خوش زندگی،ماه کام.
مهگل[Mahgol] :گل ماه، ماهگل.
مه لقا[Mahlaqa] :ماهلقا، زنی که سیمایی تابان چون ماه دارد.
مهناMohanna :شادمان، گوارا، خوش آیند، دور از رنج.
مهناز[Mahnaz] :ماه ناز،
مهنام[ Mahnam] :ماهنام،
مهنوش[Mahnush] :ماهنوش، نام دختری در طوطی نامه.
مهوش[Mahvash] :زیبارو، بسیار زیبا، چون ماه.
مهیار[Mahyar] :دوست ماه.
مهین[Mehin] :والا، بزرگتر، عزیزتر.
میترا [Mitra] :فرشته ی مهر و محبت، نگهبان راستی و عهد و پیکان، مظهر روشنایی و فروغ، هفتمین ماه سال خورشیدی و شانزدهمین روز هر ماه.
میثاق Misaq : عهد استوار، پیمان.
میثم[Meysam] :از نامهای کهن عرب.
میخک[Mixak] :گلی زیبا و خوشبو که بیشتر در فصل بهار می روید.
میرانوشMiranush :مهر شیرین.
میرگل[Mirgol] :سلطانی که چون گل است. کنایه از نیک سیرتی شاه.
میکائیل Mikail :از فرشتگان آسمانی.
می گل[Meygol] :شراب گل.
میلاد[Milad] :زمان زادن، زایش، تولد، نان پدرگرگین یکی از پهلوانان ایران زمین.
میعادMiad :وعده گاه، مکان وعده، زمان وعده.
میناMina :آبی آسمانی، گلی با رنگهای سفید و آبی.
میناسMinas : ماه.
مینو Minu : جنت، فردوس، بهشت.
مینوچهر[Minuchehr] :چهره ی آسمانی، سیمای بهشتی، زیبارو.
مینودخت[Minudoxt] :دختر بهشتی.
مینوفر[Minufar] :شکوه و بزرگی آسمان، عظمت بهشت.
مینووش[Minuvash] :دلربا چون بهشت، آسمانی.
میهن[Mihan] :وطن، زادگاه. {ز بهر یکی یار گم بوده را/بر انداختم میهن و دوده را} (شاهنامه فردوسی).