جمعه , اردیبهشت ۲۸ ۱۴۰۳

اطلاعات تهران

نام های ایرانی با حرف ش

نامهای ایرانی باحرف (ش) : شاباز[‌Shabaz] :شهباز، گونه ای باز سفید رنگ. شابالShabal :شهبال، بال بزرگ، شهپر. شاپرک[Shaparak] :پروانه ی کوچک. شاپور[Shapur] :پسر شاه، پهلوانی ایرانی در زمان کیکاووس و کی خسرو، شاپور اول ساسانی فرزند اردشیر بابکان. {چو بشنید ایش ببست/بزد نای رویین و خود بر نشست} {که بخواند …

ادامه ...

نام های ایرانی با حرف ر

. راتینRatin :دادگر، راد. راثین[Rasin] :سردار ایرانی که از گِزِنفون شکست خورد. راحلRahel :مهاجر، کوچ کننده. راد[Rad] :صاحب همت، سخاوتمند، شجاع. رادبد[Radbod] :بخشنده بودن، عنوان فرمانده ی ارابه ی جنگی در دوران باستان. رادبرزین[Radbarzin] :بخشنده ی بی همتا، از سرداران بهرام گور وفرمانروای زابلستان. {دگر رادبرزین رزم آزمای/کجا زابلستان ازو …

ادامه ...

نام های ایرانی با حرف ن

نامهای ایرانی با حرف(ن). ناجیهNajiye :رستگار. نادر[Nader] :نایاب، بی مانند. نادره Nadere :زن بی نظیر، زن نایاب. {بس نادره نگاری و بی ابوالعجب بتی/ما را بگو که لعبت خندان کیستی} (خاقانی). نادیا[Nadiya] :امید، آرزو. نادیه Nadiye :مرطوب، نمناک، خیس. نادینوسNadinus :شاه بابل. نارگل[Nargol] :گل سرخ انار. نارنج [Narenj] :میوه ای …

ادامه ...

نام های ایرانی با حروف م

نامهای ایرانی با حرف (م). ماجدMajed : بخشنده، جوانمرد، بزرگوار. ماجدهMajede :زن بزرگوار. مارال[Maral] :آهو. مارتیا‌Martiya :نام باستانی کردها. ماردیکMardik : رزم آور. مارکاMarka :پیغمبر. مارلیک[Marlik] :از شهرهای باستانی ایران که امروزه بقایای تپه های آن در قزوین به جای کانده است. مارلینMarlin :جان پناه، مأمن. ماری‌[Mari] :همدرد، هلاک شده …

ادامه ...

نام های ایرانی با حرف ل

نامهای ایرانی با حرف (ل). لادن [Ladan] :گیاهی از تیره ی شمعدانیها که رنگهای مختلفی دارد. {به لادن مرا دیده ای روز جنگ/به آورد با تیغ هندی به چنگ} (شاهنامه فردوسی). لاریسا[Larisa] :شهری باستانی در بین النهرین. لاله[Lale] :از گلها، نوعی چراغ پایه دار که حبابی به شکل گل لاله …

ادامه ...

نام های ایرانی با حرف خ

خاتون[‌Xatun] :لقب زنان اشرفی، عنوان همسر خاقان چین در عهد انوشیروان که دخترش را به همسری انوشیروان در آورد. {خاتون خوب صورت پاکیزه روی را/نقش و نگار خاتم پیروزه گو مباش}(سعدی). خارا[Xara] :سخت، سنگهای آذرین که بافت آن معمولا دانه دانه است، از گوشه های موسیقی ایرانی. خاشع ‌[Xashe] :متواضع. …

ادامه ...

نام های ایرانی با حرف ک

نامهای ایرانی با حرف (ک) : کابر[Kaber] :بزرگ، ارجمند. کاترین ‌[Katrin] :پاک، خالص، یکدست. کاته [Kate] :محبوب. کاراس [Karas] :گیاهی خوشبو. کاردان[Kardan] :فرد دارای مهارت. کاردوKardo :بذر گیاهی شبیه گندم. کاردوخKardox :نام کوهی است. کاردوکKardok :نام باستانی کرد. کارملKarmel : باغستان ، حاصلخیزی. کارنKaren : از نجیب زادگان ارمنی. کاروKaro …

ادامه ...

نام های ایرانی با حرف ج

نام های ایرانی با حرف (ج) جابان[Jaban] :سپهسالاری در سده ی دوم حکومت ساسانیان. جاسمJasem :تنومند. جالینوس[ Jalinus] :نام حکیم و طبیب یونانی، فرمانده ی ایرانی که در جنگ با اعراب شرکت داشت، لقب محمد بن زکریای رازی فیلسوف و طبیب بزرگ ایرانی. جام[Jam] :پیاله، ساغر.{درجام جهان نمای اول/شد نقش …

ادامه ...

نام های ایرانی با حرف هـ

نامهای ایرانی با حرف(ه). هاجر[Hajar] :هجرت کننده، نام همسر ابراهیم خلیل. هادی Hadi :زاهنمایی کننده، پیش برنده. هاسمیکHasmik :یاسمن. هاشم[Hashem] :شکننده، تپه ی ماهور، نام جد خاندان حضرت محمد(ص). هالهHale :دایره ای نورانی که دور ماه را می گیرد، خرمن ماه. هامان‌Haman :اولین وزیر خشایار شاه، وزیر مرزبان شاه در …

ادامه ...

نام های ایرانی با حرف غ

نامهای ایرانی با حرف(غ‌). غانمQanm :پیروزمند. غالیه [Qaliye] :ماده ی سیاه رنگ و خوشبویی که زنان برای رنگ کردن گیسو یا معطر کردن اندام خود از آن استفاده می کردند. {همه غالیه جعد مشکین کمند /پرستنده با مادر از بن بکندد} (شاهنامه فردوسی). غانیه [Qaniye] :زن جوان پاکدامن، زن بی …

ادامه ...

نام های ایرانی با حرف ق

نامهای ایرانی با حرف (ق) : قادر Qader :توانگر، بی نیاز، مقتدر، زورمند. قاسم[Qasem] :قسمت کننده، کسی که مقسم نکو اندیشی است. قاهرQaher : چیره، غالب. قباد[Qobad] :پسر کاوه و برادر قارن کاوگان، از سرداران فریدون ومنوچهر و نوذر که به دست بارمان تورانی کشته شد. قدرت[Qodrat] :زور، نیرو، اقتدار. …

ادامه ...

نام های ایرانی با حرف گ

نامهای ایرانی با حرف(گ). گاسپارGaspar :یکی از سه دانشمندی که هنگام تولد مسیح برایش هدیه آوردند. گرانازGeranaz :خوش خرام. گرانمایه[Geranmaye] :ارجمند، نام وزیر اردشیر بابکان. گردآفرید [Gordafarid] :دختر گژدهم که با سهراب به جنگ پرداخت و به حیله گریخت. گردیه [Gordiye] :خواهر سلحشور بهرام چوبینه که با شورش بهرام بر …

ادامه ...

نام های ایرانی با حرف ث

نام های ایرانی با حرف (ث) ثاقبSaqeb :رخشان، ستاره ی روشن، فروزنده. ثانیه[‌Saniye] :دومه، وارگردان. ثبات[Sobat] :پایداری. ثری[sara] :خاک، زمین. ثریاSorayya :هفت ستاره در آسمان، پرند. {سر اندر ثریا یکی کوه دید/تو گفتی ستاره بخواهد کشید} (شاهنامه فردوسی). ثمرSamar :میوه، بار، نتیجه، محصول. {هر چند که هجران ثمر وصل بر …

ادامه ...

نام های ایرانی با حرف الف

نامهای ایرانی با حرف (الف) : اباذر‌‌Abazar :ابوذر، یکی از یاران پیامبر. ابتسامEbtesam :لبخندی ملیح که به صورت می نشیند. ابتها[Ebteha] :انس گرفتن. ابتهاجEbtahaj :شادمانی، سرور. ابتهاشEbtahash :ابتهاج، شادمانی. ابدال[Abdal] :بخشندگان، پارسایان، مردان نیک. ابراهیمEbrahim :پدر جامعه، اولین پیامبری که یکتاپرستی را دین خود برگزید. ابریشمAbrisham : تارهایی که به …

ادامه ...

نام های ایرانی با حرف ف

نامهای ایرانی با حرف (ف). فاتح[‌Fateh] :چیره، گشاینده. فاخته[Faxte] : پرنده ای زیبا با منقاری کوچک و بالهای ظریف و بلند و پرهای خاکستری رنگ. {دیدیم که بر کنگره اش فاخته ای /بنشسته همی گفت که:کوکو! کوکو‌} (خیام). فاخر[Faxer] : نازنده، فخر کننده، بهترینها. فاخره [Faxere]:گرانمایه، نیکوترین. فاروق [Faruq] :جداکننده …

ادامه ...

نام های ایرانی با حرف چ

چام[Cham] :ناز و عشوه،. چاکان[Chakan]:نام منطقه ای در نزدیکی لاهیجان. چالاک[Chalak] :چابک و زیرک. چالی[Chali] :پرنده ای شبیه گنجشک. چامه[Chame] :شعر، نوعی شعر که با آواز خوانده می شود.{یکی چامه گو و دگر چنگ زن/یکی پای کوبد شکن بر شکن} (سنایی). چاوکChavak :چکاوک، پرنده ای خوش آواز که تاج کوچکی …

ادامه ...

نام های ایرانی با حرف آ

نامهای ایرانی با حرف(آ). آبادیس[Abadis] :مانند آب، یکی از پزشکان دوره ی هخامنشی. آبانAban : نام ایزرو نگهبان آب در آیین زرتشت، نام هشتمین ماه سال خورشیدی. {ور آبانت هم کار فرخنده باد/سپهر روان پیش تو بنده باد}(شاهنامه فردوسی). آبان آسا[Abanasa] :مانند آبان. آبان اندیش [Abanandish] :کسی که به ماه …

ادامه ...

نامهای ایرانی با حرف ب

  نام های ایرانی با حرف ب: باآفرین[Baafarin] :کسی که همواره مورد ستایش و تحسین است. بابک [Babak] (پارسی) :امانت‌دار، استوار.{به استخر بد بابک از دست اوی/ که طنین خروشان بد از شست اوی} (شاهنامه فردوسی) بابونه[Babune] :گیاهی با گلهای سفید و زرد که در علفزار میروید. بابوی [Babuy] (پهلوی) …

ادامه ...

استانداری تهران

استانداری تهران   آدرس: میدان آرژانتین – ابتدای آفریقای شمالی – بلوار دادمان – استانداری تهران شماره تماس: ۸۴۶۹۱۰۱۰ – ۰۲۱ کدپستی : ۱۵۱۹۹۹۷۱۱۳ نمابر : ۸۴۶۹۴۵۶۰ – ۰۲۱ سامانه پیامکی : ۵۰۰۰۲۶۹۲ سایت : https://www.ostan-th.ir/

ادامه ...